نفس مامان و بابانفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

آیلین خانوم

شیطنتهای آیلین خانمم

1392/11/24 11:33
نویسنده : مامان سارا
494 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان قلب قربون اون چشمهای بادومیت برم که وقتی چشمهاتو باز میکنی مثل اینه که خورشید به زندگیمون میتابه و گرمای دستات که میاریشون رو صورتم تا بوسش کنم به زندگیمون گرما میبخشه و با اون لبخندت تمام غمهامون از بین میره و با صداهایی که از خودت در میاری بهترین و زیباترین ملودی رو مینوازی واسه آرامش زندگی منو بابا ایمان.

فدات بشم نمیدونی چقد شیرین شدی هر روز یه کار جدید، هر روز یه اتفاق جدید و .... کلا داری خودتو واسه مامان سارا و بابا ایمان لوس میکنی اینقد شیطون شدی که نگو بزار برات بگم شیرین شدنات چه جوریه: الان که دارم مینویسم تو داری تو روروئکت میپری بالا و پایین جیغ میکشی. چند روز پیش گذاشته بودمت پایین با عروسکات بازی کنی تا رفتم تو آشپزخونه چایی دم کنم واسه خاله سحر یهو دیدم جیغت در اومد از ترس دستو پامو گم کردم نفهمیدم چه جوری اومدم توی پذیرایی ولی وقتی اومدم دیدم صدات در نمیاد نفست بند اومده بود بمیرم الهی اینقد غلت زده بودی اومدی طرف ستون که تو پذیرایی هست سرت محکم خورد به تیزیه ستون اول فکر کردم سرت شکست چون خیلی تیز بود بغلت کردم قرمز شده بودی گریتم که گیر کرده بود تو گلوت از بس دردت گرفت بود نگاه کردم دیدم سرت چیزیش نشده بوست کردم سرتو ماساژ دادم یواش یواش خوب شدی آخه جیگر مامان تو اونجا چیکار میکردی؟آخ

بابا ایمان هم که اومد زودی بهش گفتم که بعد اگه چیزی شد نگه چرا نگفتی بابا جونت از دستم ناراحت شد ولی خوب من چیکار کنم؟ زودی بغلت کرد سرتو بوسید نازتو کشید تو هم که خدای لوس شدنی عزیزمزبان

و یکی دیگه از شیرین کاریت دیشب من رو رخت آویز تو اتاقت لباساتو گذاشتم تا خشک بشه یهو دیدم جیغ میکشی اومدم دیدم رخت آویز رو کشیدی انداختی روی سر خودت گیر کردی آخه قربون اون دستای کوچیکت برم تو چجوری اینو کشیدی خدا میدونه، آخه چرا اینقد تو شیطون شدی؟

بازم یکی دیگه از کارات عزیزم زدی لیوان مامان رو شکوندی عیبی نداره فدای سرت تنت سالم باشه هیچی مهم نیستقلب

بازم یکی دیگه اینکه بشقاب سوپتو خالی کردی رو فرش ای چقدر منو بابا ایمان خندیدیم خودتم حال میکردی تمام دستت سوپی بود مالیدی رو صورتت نیشخند

یه عالمه کارای خنده دار از  خودت در میاری که آدم دلش شاد میشه وقتی بهت میگیم دست دست تو هم دست میزنی عزیزم ، بشکن میزنی ولی صدا نداره ، زبون در میاری، وقتی صدای آهنگ رو زیاد میکنیم تو هم با صدای بلند میخونی به زبون خودت، دستتو تکون تکون میدی انگار داری میرقصی،

یه چیز جالب تر اینکه تو عاشق آهنگ سامی بیگی ( هماهنگ) هستی وقتی گوش میکنی میری تو حس اینقد آروم میشیماچ

الان هم داری با این رخت آویز دوباره سر و کله میزنی تا بندازیش فکر کنم چون لباساتو میبینی میخوای بگیریشون ای شیطون بلای مامان. بماند یه عالمه کارای دیگه که اگه بخوام بنویسم تومار میشه همیناش بمونه تا بعد

بازم میگم جیگر طلا تو زندگی مامان و بابایی. تمام وجودمون ماله تو عزیزم. از هیچی و هیچ کس نترس تنها نیستی همیشه کنارتیم تا ابدماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)