دلخوری بابا ایمان

سلام جیگر مامان فدات بشم الان که دارم اینا رو مینویسم لالا کردی دیشب خونه بابائی( بابای بابا ایمان) اینقد اونجا باهات بازی کردن و تو واسشون ورجه ورجه میکردی و دست میزدی و میگفتی دددد ب ب ب ب آقا آقا  خسته شدی و خیلی راحت خوابیدی الان هم که باز لالا کردی منم گفتم بیام برات بنویسم  موضوع دلخوری بابا ایمانت چیه: دیروز بابا ایمان اومد تو وبلاگت مطالبی که گذاشتم رو داشت میخوند  وقتی تمام شد یهو اومد با ناراحتی گفت تو تمام مطالب از خودت گفتی همش مامان سارا پس من چی منم دخملو دوست دارم چرا از دوست داشتن من نمینویسی منم تصمیم گرفتم از بابات برات بگم

بابا جون ایمان خیلی خیلی دوستت داره وقتی تو روروئک بازی میکنی نق میزنی پاهاتو ماساژ میده چه حالی میکنی. بعضی موقع ها یه بازیهایی باهات میکنه که وحشت میکنم هر وقت میگم اذیت میشی میگه دخمله بابا ظرفیتش بالاست از شوخیهام خوشش میاد صبحها که از خواب بیدار میشی یواشکی از تختت میارتت پیش خودش باهات بازی میکنه تا منو بیدار کنه تو هم دوست داری اذیت کنی موهای بابا ایمانو میکشی با انگشتای کوچیکت رو صورتت باباجون چنگ میندازی یه کوچولو دردش میگیره ولی حال میکنه وقتی  با کامپیوتر کار میکنه تو با روروئک میری زیر پاش همش از خودت صدا در میاری میگی هی هی هی هی اینقد اینکارو میکنی تا باباجون بغلت کنه با ذوق رو کیبورد میزنی جیغ میکشی.

میدونی چیه عسل مامان بابا ایمان زیاد دوست داشتن خودشو نشون نمیده ولی عاشقته همه میگن بابا ایمان خجالت میکشه بگه دوستت دارم ولی تمام حرفاشو کاراش نشون میده دوستمون داره اینو مطمئن باش بهترین بابای دنیاست بعضی وقتا بهت حسادت میکنم چون قبلا خیلی لوسم میکرد حالا بیشتر تو رو لوست میکنه ولی خوشحالم از اینکه واست بابات عزیزی

بعد عکسای تو رو میزارم اون شوخیهایی که بابات باهات میکنه رو  میزارم تا بعد ببینی جیگر مامان قربونت برم باباتم فدات میشه همیشه و همه جا پشتته مثل کوه از هیچی تو زندگی نترس چون بابا جونت همیشه کنارته