از نگرانی در اومدیم
سلام دخمله نازم الان بازم لالا کردی مامان هم فرصت پیدا کرد واست بنویسه دیروز که اصلا وقت نشد چیزی برات بنویسم دیروز صبح بابا ایمان جواب آزمایشات تو رو از آزمایشگاه گرفت دل تو دلم نبود همش منتظر بودم بابا ایمان زودتر بیاد خودم نگاهی به آزمایشات بندازم تو سونوگرافی که همه چی عالی بود هیچ مشکلی نداشتی وقتی بابا ایمان آزمایشا رو داد دستم سریع یه نگاهی بهش انداختم همه چی خوب بود البته تا جایی که من فهمیدم ولی خوب واسه اینکه مطمئن بشیم امروز بردیم پیش دکترت اونم گفت که همه چی خوبه هیچیت نیست دل من و بابا ایمان شاد شاد شد این چند روز اصلا حوصله نداشتم ولی امروز یه روز دیگه ست
دیشب این عکسا رو از دایی جون گرفتم فردا میخواد برگرده شمال تو گوشیش کلی عکس و فیلم داره ازت که ببره بقیه ببینن منم اینا رو از تو گوشیش گرفتم
اینجا خواب بودی تازه بیدار شدی اصلا حوصله نداشتی جیگر مامان هر کاری کردیم بخندی نشد که نشد تلاش بیهوده بود ولی با این حالت هم نازی واسه ما عزیزدلم قربون اون لب آویزونت برم که غم داره
اینجا هم که طبق معمول خواب تشریف داشتی نمیدونم چرا دایی جون کلی عکس از وقتایی که خوابی داره میگه وقتی خوابی دل آدمو میبری با اون صورت معصومت راست میگه قربونت بم
مثل فرشته هایی عسل مامان
فدای اون چشمای بادومیت بشم جوجونوی من تو با این نگات میخوای دل مامان رو بلرزونی ای ناقلا
بازم مثل همیشه میگم یادت بمونه هیچ وقت تنها نیستی من و بابا ایمان کنارتیم مبادا بترسی از چیزی. تو تمام امید و آروزی منی تمام زندگیم با تو معنی دار میشه یه روز بزرگ میشی میشینی پای صحبتام ،پای درد دلم ،پای بغضهای دلم، پای تنهاییهام
خدایا همیشه مواظب این گل زندگیم باش