نفس مامان و بابانفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

آیلین خانوم

عکسهای آیلین و مسافرت

نفس مامان اینم عکسای عید امسال که رفته بودیم شمال   دفعه اول بود دریا رو میدیدی اینقد ذوق میکردی که نگو مثل بابا ایمان جون عاشق دریایی         رفته بودیم کشپل چون هوا سرد بود تو با بابا ایمان تو ماشین موندین بمیرم الهی حتی تو شرایط سخت هم میخندی اینم عکس خانوادگی ما عزیزم تو جنگل کشپل         اینم دایی جون صابر که تو رو گذاشته رو شونه هاش چقدر لذت میبردی     اینجا هم حیاط خونه پدر جونه. شیطون بلا میخواستی همه گلهای مادر جونو بکنی   ...
17 تير 1393

اینم چندتا عکس از تولد آیلین خانومم

                                    جیگر مامان این چند تا عکس رو فعلا میزارم تا بقیه عکساتو از عمه جون بگیرم چون شارژ دوربین تمام شد با دوربین عمه جون بقیه عکس و فیلم رو گرفتیم. از هدیه هایی هم که گرفتی عکس میگیرم واست میزارمشون تا بدونی تو اولین سال تولدت چیا کادو گرفتی خوشگل مامان. با اینکه تو همه عکسا داری نق میزنی ولی هنوز هم شیرین و نازی. اینقدر خوابت میومد که یه سره گریه میکردی و چشماتو میمالوندی هر کسی میخواست باهات عکس بگیره جیغ میکشیدی فقط تو بغل خودم...
14 تير 1393

تولد آیلین خانوم

سلام عشق مامان الان که دارم مینویسم 4 روز از تولدت میگذره و مامان تنبل هم چیزی برات ننوشته ولی خوب میدونم درک میکنی همه کارا رو خودم باید میکردم و نگهداری تو هم که مثل بمبی دردسره واسه من همش باید از این ور و اون ور جمعت کنم. ولی خوب دلیل اینکه خیلی تأخیر داشتم قطع بودن اینترنت و پریدن ویندوز بود و خورد بودن اعصابم که از تو وبلاگ ساناز جون تم کیتی رو دانلود کردم ولی به خاطر خرابی کامپیوتر نقشه هام واسه تولدت با خاک یکسان شد. ولی با بابا ایمان کل مشهد رو گشتیم از جاهای مختلف فقط چند تا ریسه با طرح هلو کیتی پیدا کردیم و واسه همین تصمیم گرفتیم تزئینات رو با 80 تا بادکنک انجام بدیم در کل قشنگ شد و کیک هم طرح کیتی دادیم  الهی قربونت برم خیلی...
14 تير 1393

دل شکستگی مامان سارا تو روز سال نو

نفس مامان این اولین حرف محرمانه مامان سار به دختر نازشه نمیخوام خیلی از اتفاقات زندگیمو کسی بدونه ولی میخوام بگم تا تو بدونی اینا حرفای دله شکسته منه حرفای دلیه که تا به حال به کسی نزدم میخوام به تنها دلیل زنده بودنم تنها همدم تنهاییم تنها مونس و غمخوار ناراحتی هام تنها دلیل بودنم بگم تا وقتی بزرگ شدی بدونی مامان سارا به خاطر داشتن تو به خاطر کنارت بودن  به خاطر نوازش کردنت چیا رو به جون میخره و منظبزرگ شدنت و خانم شدنته
17 خرداد 1393

سفر 2 نفره مامان سارا و آیلین خانم

سلام جیگر مامان قربونت برم بعد از یه مدت طولانی استراحت برگشتم تا واست بنویسم. اول میخوام عذرخواهی کنم بابت این تأخیر یه مدت کار داشتم  یه مدت هم اینترنت قطع بود و یه مدت هم تنبل شدم و دل و ماغ مطلب نوشتن نداشتم خیلی عقب افتادم تو این چند ماه زیاد از موقعیتها استفاده نکردم و از روز به روز بزرگ شدنت عکس نگرفتم حالا بعد دلیل این سردی و بی روحی رو برات میگم عزیز دلم . الان که در مینویسم لالا کردی حالت اوش نست دندوناییت داره در میاد اسهال شدی و بدغذا. همش بهم میچسبی که بهت شیر بدم . حالا اینا رو بعد میگم بزار از سفرمون بگم شیطون بلا منو و تو روز 23 اسفند 92 ساعت  صبح پرواز داشتیم به سمت ساری وای وای چه استرسی داشتم با اینکه تمام این...
17 خرداد 1393

شروعی دوباره......

سلام عسل مامان قربونت برم شرمنده خیلی وقته که نیومدم تو بولاگت پستی بزارم آخه واسه این تأخیر طولانی مدتم دلایل زیادی دارم که باید سر فرصت همه رو واست بنویسم از طرف دیگه دل و دماغ نوشتن ندارم راستش الان هم اصلا حوصله نوشتن ندارم چون خیلی اذیت میکنی خیلی شیطون شدی تو این مدت همش دنبالتم تا خراب کاریهاتو جمع کنم یکی دو باری هم از کوره در رفتم و سرت بدجوری داد کشیدو و تو مات و مبهوت نگام میکردی ببینی چی کار قراره بکنم. با اون چشمهای بادومیت اینقد بهم زل زدی تا دلم ترکید بغلت کردم و ازت عذرخواهی کردم ولی خدایی خیلی شیطونیدیگه نمیدونم چیکار کنمت. وقتی خوابی یه کم استراحت میکنم. حالا یه لیست بلند بالا از اتفاقات این مدتی که نبودم میزارم و سر فرصت هر...
18 ارديبهشت 1393